محل تبلیغات شما

یه پولی گیرم اومد و بدون اینکه به فکر قسط وامهام باشم فلفلی و گلگلی را سپردم مادرم و رفتم خرید.دو دست لباس ست خیلی خوشکل و چندجفت جوراب برای گلدخترام ، دو دست لباس خونگی برای خودم ،فیلتر تصفیه آب برای مادرم،یه جفت کفش گوگولی برای فلفلی در اومد به قیمت ششصد هزارتومن ناقابل.

بماند که بعدش استرس قسط آخر این ماه ته دلم مونده ولی حالم خوبه.بخصوص قیافه گرفتن فلفلی با لباسا و کفش جدیدش را که دیدم. هی با اون زبون نصف و نیمه اش میگفت وای خدا چه قشنگ.راضی نمیشد لباساش و کفشاشو دربیارم و آخرسر هم کفشاشو وقتی خوابش برد دراوردم

+ کاف زنگ زد که کی میای وسایلتو ببری؟! گفتم چیا رو؟ گفت یخچال و گاز و اینا رو! گفتم نیومدم قهر که، اومدم استراحت و بعد سیزده برمیگردم.گفت اهان گفتم اگه نمیای بیخودی اجاره خونه ندم،خونه را تحویل بدم و برم خونه  مادرم.گفتم بله واقعا بیخود اونجا خونه اجاره کردی این همه اجاره دادی که نزدیک مادرت باشی ولی نفهمیدم فلسفه این نزدیکی چی بود؟هیچ کس نه کمکی کرد نه هیچی.فعلا این یه سالو میمونیم تا ببینیم انتقالیت میدند شهرستان و بریم اونجا خونه اجاره کنیم

بله یه همچین شوهر عاقل و عاشقی دارم.عققق



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها