محل تبلیغات شما

البته که هر روز بیشتر از روز قبل عاشق بچه هام میشم اما با این حال روحیم اصلاذوق و شوق تولد گرفتن نداشتم

ولی کاف گفت باید تولد بگیریم.و برای این جشن گزفتن تنها کمکی که کرد خریدن و باد کردن بیست تا بادکنک بود.

برام جالب بود که فلفلی هم از شنبه که حرف تولد گرفتن براش بود گیر داده بود تولد بگیریم براش! نه که فیلمای سال قبل خودشو دیده بود،هی ذوق میکرد و تعریف میکرد چیا میخواد و چطوری باید باشه.مثلا به زبون کودکانه اش توصیف میکرد عکسش روی کیک بود و شمع داشت و اینا.حالا من همسن این بودم با عکسم توی اینه درگیری داشتم ولی اژدهای دهه نودی سفارش عکس روی کیک میداد.

باید میرفتم فلفلی را میبردم اتلیه، باید عکسشو میدادم بزنن روی کیک ، وسایل غذا رو تهیه کنم، خونه را تمیز کنم.مادرم امسال خیلی کمکم کرد و نصف کارها رو انداختم گردنش.کاف هم توی اتاق درو رو خودش بسته بود مبادا زحمتی بیفته گردنش

اما از ظهر اومد بیرون و شروع به دستور دادن کرد.فکر کنید وسط اون شلوغی سفارش سالاد شیرازی میداد که با غذاش بخوره. بعد هم چایی زعفرون. انگار دست خودش نیس و همیشه موقع مهمونی دنبال دعوا درست کردنه.بگذریم

همه کارا رو کرده بودیم و فقط یه برنج موند که به مادرم گفتم اون بپزه.اونم با وجود خستگی قبول کرد ولی برنجش افتضاح شد.برعکس خورشت سبزی که خوب بود.پاشدم برای خانواده کاف جداگونه برنج پختم 

ساعت هشت شب شد و من و خانوادم و خاله و مادربزرگم سرمون گرم بود ولی از خانواده کاف خبری نبود.دیگه کاف زنگشون زد تا خبرمرگشون ساعت هشت و نیم سر و کلشون پیدا شد.اول روباه و شوهرش و بابای روباه اومدند.هنوز ننشسته بودند که روباه به فلفلی گفت بدو برو یه لباس خوب بپوش برای تولدت این چیه پوشیدی! خشکم زد از بی ادبیش اما محل ندادم.مادرش بعدا اومد و اونم کاملا هماهنگ با روباه گفت اخه این چیه تنت کردی واسه تولد!!! و تصور کنید من که با عشق برای گلدخترام این لباسو خریده بودم چه توی ذوقم خورد.مادرش گفت فلان لباسش که ما خریدیم کجاست بیار تنش کنیم، منم از لجم گفتم کثیفه باید بشورمش.

مادر کاف رفت ور دل کاف نشست و شروع کردند پچ پچ و زیرچشمی به خانواده من نگاه میکردند و ریز ریز میخندیدند.یکبارش شنیدم که مادرش به مادربزرگم گفت مث گاوه تو عالم هپروته!!! و کاف هم پخخخی کرد و خندیدند باهم.عصبانی بودم اما نمیشد که اون وسط دعوا راه بندازم

بعد هم درصورتیکه هنوز شوهرخاله ام نیومده بود بابای روباه میگفت من بابد برم زودتر کیکو ببرید .کاف هم بی توجه به این موضوع فقط بخاطر باباش عجله کرد و کیکو بریدیم.

من نمیدونم چرا پسرها اینجوری غلام حلقه به گوش خانوادشون میشن.

باباش کیکو کوفت کرد و بدون خداحافظی سرشو انداخت پایین رفت

موقع باز کردن کادوها شد.خانواده کاف طبق معمول با سیصد تومن پول نقد سر و تهشو بهم اوردند ولی مادرم یه پابند طلا خریده بود خاله ام هم یه بازی فکری و مادربزرگم یه عروسک

موقع شام ام هماهنگ شدیم که برنج خوبا بره واسه خانواده کاف که کاف شستش خبر دار شد یه خبریه خودشو انداخت تو اشپزخونه.روباه هم هی با بدجنسی میگفت حالا این برنجا با اونا چه فرقی داره؟همش خورده نمیشه و میخندیدن باهم.کاف هم جوگیرررر هی به من گیر میداد.خلاصه بدجور خستگی به تنم مونده بود.

شب وقتی همه رفتند کاف نعره کشووون اومد سر من و مادرم.فکر کن اون همه زحمت بکشی و دوندگی کنی اون وقت اینجوری مزد دستتو بدند.

محلش ندادیم و اون هی نعره هاشو بلندتر میکرد.اخرشم رفتم تو اینستا با یه پست جنجالی تولد گلدخترمو تبریک گفتم و گفتم چقدر به مادر و پدرم عشق میورزم و ایناااا.

کاف کامنت گذاشت که واقعا عجب شامی دادی امشب روسفیدم کردی!سریع  پاکش کردم.اومد پی وی و بازم توهین و اراجیفی که لایق خودشو کفتارای خانوادشه را نوشت و گفت ابروش رفته.نوشتم منکر اینکه برنج بدشده بود نیستم اما مگه چند وقت پیش تولد اونا یه پیتزای خشک شده با یه کیک خشکتر دادند آبروشون رفت؟ابروی تو وقتی رفت که بجای اینکه پیش مرده بشینی ور دل ننه ات عین خاله زنکها نشستی به پچ پچ و غیبت،ابروت وقتی رفت که بابات بدون خداحافظی  رفت.دوباره شروع کرد به فحش به خودم و مادر و پدرم.گفتم دلم برات میسوزه که در این حد عقده ای و پر از کمبودی، کاش کاری از دستم برمیومد از این همه فشار دربیایی.و خوابیدم.

مادر بیچاره ام صبح زود رفت خونشون و کاف هم از خر شیطون اومد پایین.میگفت شماره مامانتو بگیر ازش عذرخواهی کنم ولی گفتم فایده نداره چندبار باید توهیناتو ببخشه؟ ظهر هم با بچه ها زدم از خونه بیروندلم نمیخواست پیشش باشم

+ یه کسی توی رویاهام بود اینجور مواقع میومد سراغم و فکر کردن بهش باعث دلخوشیم میشد و خوابم میبرد. چقدر بد شد که شناختمش و الان توی خیالم ندارمش.

+الان که بیکارم و تحصیلاتم به درد سر قبرم میخوره،بورس و فارکس هم این دوهفته گند زدم ،مشکلات مالی بدجور بهم فشار اورده دعا کنید برطرف بشه وگرنه میشه مایه دست کاف و خانوادش.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها