محل تبلیغات شما

۱-من و بچه ها

+یادتونه فلفلی را میخواستم ببرم مهد تا ده صبح خواب بودند دوتایی؟الان که مهد کنسل شده راس ساعت پنج صبح دوتایی بیدارند و اره برقیها رو روشن کردند افتادند به جون درخت اعصاب بنده

+هر دوشون سخت سرما خوردند.یعنی فلفل اول سرما خورد و انقدر خوب نشد که بالاخره گل گل هم ازش گرفت.هعی چی فکر میکردم چی شد.میگفتم میرم سر کار و یه هشت ساعتی از این جو خلاص میشم اما الان همچنان دارم بینشون وول میخورم

+کاف چند بار بهم گفت اعصابت از فولاده ها.هرچی اینا بدقلقی میکنن تو صبورتر میشی.چرا یه داد سرشون نمیزنی؟چرا یه بار نمیزنیشون؟ !!!من دو روزه توی خونه ام دیگه کشش ندارم تو چطوری هر روز هفته داری با اینا سر میکنی

+صاحبخونه میگه هر بار دارم رد میشم و حرف زدنت با بچه هاتو میشنوم حظ میکنم، چه قشنگ و با احترام باهاشون حرف میزنی!چقدر شعرای قشنگ براشون میخونی!به دخترم گفتم ازت یادبگیره چه جوری بایذ با دخترش حرف بزنه! (هفت ماهه بارداره)

+اینا خبر ندارند چقدر از درون پکیدم.چقدر زیر دوش گریه میکنم از خستگی، از همه مهمتر چقدر تو این وبلاگ غر میزنم

+دیروز دو روز بود که فلفلی فقط اب پرتقال لیموشیرین اب هویج ، آلو و هویج به صورت پخته  توی مرغ، سوپ سبزیجات با روغن زیتون و کره خورده بود.اما عصر همچنان فیلم داشتیم واسه پی پی کردنش.بعد از ده بار سرپا گرفتنش و پی پی نکردنش بازم گه زد به فرش ولی کامل پی پی نکرد.گلگلی را سپردم به کاف و با فلفلی رفتم حموم. اونقدررر اونجا موندم تا خالی کنه و بریم.تا حالا سبزی سفت شده دیده بودید؟انگار تنه درخت لامصب. اعصابم بدجور ریخته بهم

۲-من و قوم شوهر که جون تو جونشون کنی کلاش و دروغگوند.

+روزی که فلفلی تا عصر اونجا بود مادر کاف زنگید که عکس صفحه اول شناسنامه فلفلی را سریع توی تلگرام برام بفرست .گفتم برای چی؟گفت بعدا میگم! من خوش خیال گفتم لابد با یه مهد به توافق رسیدند و خودشم میخواد سفت و سخت وایسه پای عادت کردن فلفلی با مهد.اما تا شب خبری نداد که عکس  واسه چی بود! به کاف گفتم بپرسه. به اونم گفته بود بعدا میگم.دیشب رفتیم خونشون و کاف گفت چه فیلمی داشتیم واسه یبوست فلفلی.که روباه یه دفعه گفت ما اینو بردیم دکتر و هیچیش نیس! اون روز که فلفلی اینجا بود بردیمش دکتر و همه سونوگرافی و اندوسکوپی و عکس و اینا از همه جاش گرفت گفته بچه هیچیش نیس!!!عکس شناسنامه هم واسه همین میخواستیم چون دفترچه بیمه اش نبود.من درحالی که شاخام از تعجب دراومده بود گفتم جدی؟میشه عکسای سونو و ایناشو بدید ببینم؟گفت نه چون دوستم بود و رایگان انجام داده عکساشو نداده!!!دیگه کفم برید از این همه مزخرف بهم بافتن.یه جوری تشکر کردم که بفهمند باورنکردم.باباش گفت تا حالا از ما دروغ شنیدی؟؟؟خنده ام گرفت از این همه وقاحت! به کاف که گفتم گفت میخواستی بگی همون یه دروغ که گفتی بچه ام سالمه و منو یه عمر بدبخت کردی برام بس بود.

+ اومدند بازم به گلگلی غذا بدند که کاف کلافه گفت به این بچه غیر از غذاهایی که کیت میگه هیچی ندید.بابا دکتر گفته سیستم گوارش فلفلی بخاطر اینکه زودتر از وقتش بهش غذا دادند بهم ریخته(این دروغی بود که من بخاطر خالی شدن عقده هام به کاف گفتم،چون هرچی میگفتم بهش ژله ندید نمک ندید میوه ندید بهم میخندیدند و مثلا یواشکی من ولی جوری که من بفهمم و لجم دربیاد زورکی به فلفلی غذا و چایی و ژله و و و میدادند)الان میخوان سر گل گل هم همین فیلمو دربیارند که کاف هم چون میبینه فلفلی چه زجری میکشه مخالفت میکنه.ننه اش گفت برو عامووو من دیروز به گلگلی کله پاچه هم دادم تا تهشو خورد آخم نگفت و همشون هرهر خندیدند.

شب اومدیم خونه و به کاف گفتم چرا انقدر خانوادت دروغگوند؟؟؟چرا انقدر وقیحند؟اگر مادر من در برابر حرف تو گفته بود برو عامو من بهش کله پاچه دادم چی میشد؟گفت دیگه وقتی به من که بچشون هستم دروغ میگن چه انتظاری ازشون داری؟تو فقط من برات مهم باشم(نه که خودش خوب تحفه ایه!).شناسنامه هم لابد رفتند پیش یه دعانویسی چیزی تا بلکه فلفلی آروم بشه گفته اسم و تاریخ تولدشو بگو اینا هم این دروغا رو سرهم کردند.

تنم لرزید.چرا اینا اینجوریند؟ کاف رو دیوونه کردند بس نبود؟اون همه دعا مینداختن تو خونه و زندگیم بس نبود؟حالا نوبت بچم شده؟اگه این اتفاقا توی زندگی کسی میفتاد مث کبریت توی انبار باروت صدا میداد و جنجال بپا میشد اما من فقط سکوت کردم.تازه کلی هم متهم به زبون درازی میشم

۳-ماجراهای من و مادرم

اون روز که رفت موهاشو رنگ کنه گفتم نکنه زشت باشه بهش تعارف نکردم برگرده؟ و پیام دادم اگر کارت تموم شد و جایی کار نداری و قابل میدونی برگرد.جواب نداد!

بعد زنگش زدم گفتم شاید پیامم نرسیده باشه که گفت رسیده ولی باید بره جایی واسه کار.بعد گوشیو دادم فلفلی باهاش بحرفه،گفت میخوای بیام ببرمت خونمون؟گفتم مگه تو نگفتی میری سرکار؟من و من کنان یه جوری که مثلا لو رفته باشه گفت نه اگه فلفلی بیاد نمیرم! حس میکنم از قصد این اداها را درمیاره لوس ننر

دیروز هم کاف زنگش زده بود که پاشو بیا دورهم باشیم،گفته بود نه جایی دعوتم!

امروز خودش زنگید.یه کم منت کشی کردم گفتم اگه میبینی ما توی خودمونیم و یا باهات مهربون نیستیم واسه اینه که خدا بدجور زده پس کلمون.تو که خبر داری چقدر ضرر کردیم و در حال ضرر دادنیم.تو از ما دور نشو

ولی این حرفا بی فایده است براش.پولشو میخواد خب.گفت شما اول قرضتونو بدید بعد فکر پس انداز باشید بعد فکر مهمون دعوت کردن باشید.

۴-چون از چالش ها استقبال نکردین دیگه نمیذارم



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها