محل تبلیغات شما

سلام.

1-این روزا درگیر اینم که با حساسیتهای فلفلی چه کنم؟ خیلی خیلی روی خواهر کوچکترش حساسه.همه کارای اونو به طرز خنده داری تقلید میکنه از دست و پا مکیدن بگیر تا جیغ و گریه و حتی عطسه و سرفهاما چیزی که ناراحتم کرده قهرکردنش موقعی که با گلگلی بازی میکنیم هست.مثلا اول فلفلی را سوار تاب میکنم حسابی باهاش میگم و میخندم و بعد میگم خب حالا نوبت گلگلی.اما همین که گلگلی را میذارم توی تاب، سرشو میندازه پایین و با سرعت میره یه کنج دیوار و پشتشو بهم میکنه.اگر محلش نذارم و به بازی ادامه بدم میاد سرشو محکم میکوبه به زمین و گریه شدید بعدش.تا وقتی گلگلی را بذارم زمین همین سر کوبیدن به در و دیوار ادامه داره.خیلی ناراحتم و نمیدونم چه رفتاری درسته.بارها باهاش حرف زدم و سعی کردم در حد فهمش بهش بفهمونم که جایگاه خودشو داره اما بی فایده است.شما چه راهکاری پیشنهاد میدید؟

فلفلی سر همین محبت به گلگلی به طور کلی از خانواده کاف بریده، به هیچ وجه محلشون نمیذاره و یه روز هم که از بی حوصلگی پاشدم رفتم خونشون تا زنگ خونشونو زدم جیغ فلفلی شروع شد و از بغلم ت نخورد.

2-از اون طرف دلم واسه گلگلی هم میسوزه.حس میکنم دارم در حقش اجحاف میکنم از بس حواسم به فلفلیه.حس میکنم همونطور که وزنش رشد چندانی نکرده کارهاش هم پیشرفت نکرده.با وجودیکه چند روز دیگه هفت ماهش تموم میشه نه میتونه بشینه نه میتونه چار دست و پا بره نه ماما بابا میگه.فکر میکنم من مقصرم.

3-این روزا مادرم اومده پیشم ولی مث اینکه به صلابه کشیده باشمش هی میگه برم.هی غرورمو زیر پا گذاشتم که نه بمون.میگم ولش کن بذار منت بذاره عوضش حال بچه هام بهتره.دمش گرم خدایی خیلی زحمتشونو میکشه و کار من فقط شده غذا پختن و غذا دادن و شستنشون.یعنی همون کارایی که وقتی هم مادرم نیست میکنم اما با حوصله و وقت بیشتر.چون مادرم باهاشون بازی میکنه، خونه را جمع و جور میکنه.کاف هم وقتی از سر کار میاد تا میبینه مادرم هست میگه آخ جون امروز هم خونمون نورانیه.

4- چند روز پیش یه دعوای شدید با کاف داشتم.عکس یه مانتو که دوست داشتم را توی اینستا نشونش دادم که یعنی بخرم؟شروع کرد به فحاشی که چرا متوجه وضع موجود نیستی و اینا!!!منم رودروایسی را کنار گذاشتم گفتم چرا رفتی بدون اطلاع من چارتا لوازم آرایشی به درد نخور خریدی دویست تومن؟اون دویست تومنو میدادی مانتو میخریدم.گفت من خر میخوام سورپرایزت کنم.گفتم خواهشا دیگه سورپرایزم نکن حالم از همه کادوهات بهم میخوره.اون از گوشی مزخرف اینم از یه مشت  لاک بچگونه.اون وقت مانتو که واجبه رو میگی پول نداریم.(جالبه پول حقوق خودمو تعیین تکلیف میکنه)

آخیش حرف دلمو بعد ده سال بالاخره زدم.چیه هی میگن شوهرتون کادو خرید تشکر کنید و ذوق خرکی درکنید.عقم میگرفت از اون عشوه و ذوقهای خرکی.به درک که دیگه نمیخره.آخ آخ آخ داغ اون سرویس عهد بوقیه که نزدیک بیست  تومن بالاش داده هنوز به دلمه

+این روزا بدون هیچ علتی دلم میخواد زل بزنم تو روش و بگم ازش متنفرم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها